از آنجا که از وقت وقوع قتل وقت زیادی نگذشته بود حدس میزدم که قاتل هنوز از محل قتل دور نشده باشد، به ماموران دستور دادم که در
به گزارش گروه وبگردی گروه تحریریه سایت جوان، درحال پیگیری به پرونده قتلی بودم، ولی باید به سر صحنه میرفتم و راجع به حادثهای که رخ داده بود تحقیق میکردم. هوا بشدت گرم بود و هنگامی که به محل اتفاق رسیدم، جمعیت زیادی جمع شده است بودند. مقتول مرد جوانی بود که جسدش در کنار پیکان تاکسی افتاده بود. از صحبتهای شاهدان اتفاق اینطور برمیآمد که مقتول راننده تاکسی و قاتل یکی از مسافرانی بوده که بعد از درگیری و به قتل رساندن راننده پا به فرار گذاشته است.
از آنجا که از وقت وقوع قتل وقت زیادی نگذشته بود حدس میزدم که قاتل هنوز از محل قتل دور نشده باشد، به ماموران دستور دادم که در اطراف گشت زنی کنند و با دیدن فرد مشکوکی او را بازداشت کنند. همزمان از چند شاهد ماجرا هم تحقیق کردم.
یکی از شاهدان که مرد میانسال و درشت هیکلی بود، گفت: نمیدانم درگیری آنها سر چه بود. من وسط درگیری متوجه دعوای آنها شدم و با چندینه رهگذر تلاش کردیم که مانع از درگیری آنها بشویم، ولی همان موقع مرد مسافر چاقوی کوچکی از جیبش در آورد و به سمت راننده گرفت. راننده بشدت ترسیده بود و داد زد سیامک نزن و ما تا خواستیم به آنها برسیم او چاقو را زده بود.
رسیدگی موقت راز جنایت 3 ساله را برملا کرد
بعد از رفتن شاهد ماجرا فکرم بشدت مشغول شد، راننده، متهم را به اسم کوچک صدا زده بود و این نشان میداد که آنها همدیگر را میشناختند و مسافر نبوده است.
از روی شماره پلاک خودرو، هویت مقتول شناسایی شد و به خانواده او ماجرا را اعلام کردیم. مادر مقتول نخستین کسی بود که از خانواده مرد جوان دیدم. پیرزن بشدت گریه کرده بود و حال خوبی نداشت. از مادر مقتول در مورد دوستان مقتول و پسری به نام سیامک پرسیدم و پیرزن گفت: چندباری شنیدم که پسرم تلفنی با فردی به نام سیامک صحبت میکند، ولی نمیدانم این شخص کیست و چه کاره هست. جهت یافتن ردی از سیامک سراغ شمارههایی که مقتول با آنها تماس گرفته بود رفتیم و در این میان شمارهای را بدست آوردیم که مقتول چند بار و هر بار حدود 5 دقیقه با او صحبت کرده بود.
باتوجه به مشکوک بودن ماجرا هویت صاحب شماره و چند شماره دیگر را به دست آوردیم. در میان نام صاحبان شماره تلفن چشمم به اسم سیامک افتاد. با دیدن نام سیامک و احتمال اینکه او همان متهم متواری است دستور بازداشتش را صادر کردم.
سه سالی از قتل راننده گذشت و هیچ ردی از سیامک بدست نیامد تا اینکه گزارش دستگیری سارق خودرویی به دستم رسید. متهم چند ماه قبل خودروی زانتیایی را دزدی کرده بود.
از آنجا که از وقت وقوع قتل وقت زیادی نگذشته بود حدس میزدم که قاتل هنوز از محل قتل دور نشده باشد، به ماموران دستور دادم که در
آن روز در نبود همکارم من به پرونده او پیگیری کردم و متهم را جهت آخرین تحقیقات به اتاقم آوردند و مشغول نوشتن صورت جلسه بودم و همانطور که سرم پایین بود از متهم اسم و فامیلش را خواستم و او همان اسم و فامیلی را گفت که سه سال دنبالش بودیم.
اسمی که او بر زبان آورد مرا بیدرنگ یاد پرونده قتل آن راننده تاکسی انداخت. بلافاصله گزارشی تنظیم کردم مبنی بر اینکه اجازه بازجویی در چارچوب پرونده دیگر را از متهم پرونده دزدی بگیرم و فردای آن روز اجازه بازجویی صادر شد.
متهم که انگار حسابی گیج شده است بود فردای آن روز جهت دومین بازجویی به اتاق کارم آمد. روی صندلی که نشست به او گفتم که از سه سال قبل به عنوان مظنون یک پرونده قتل دنبال او بودهایم. او که کمی دستپاچه شده است بود تلاش کرد اعتماد بهنفس خود را از دست ندهد و گفت: «من روحم هم از این چیزی که شما میگویید خبر ندارد. حتما تشابه اسمی وجود دارد.»
اما هنگامی که مدارک را برایش رو کردم، مجبور به اعتراف شد، البته پرونده به همکارم ارجاع شد، ولی ماجرا از این قرار بود که متهم با مقتول اختلاف مالی داشته و قرار بوده با هم در کاری شریک شوند. آن روز با هم قرار گذاشته بودند که در مورد کارشان با هم حرف بزنند، ولی بحثشان به جای باریک میکشد و مقتول ماشین را کنار میزند و از سیامک میخواهد که از ماشین پیاده شود و بعد هم به او میگوید حالا که از همین اول در این کار اختلاف وجود دارد با او شریک نمیشود. او هم عصبانی شده است و به مقتول میگوید که نباید زیر قولش بزند و خلاصه هر دو از ماشین پیاده شده است و با هم دست به یقه میشوند و سیامک با ضربه چاقو راننده را از پای در میآورد.
بازپرس سابق دادسرای جنایی
منبع:جام جم
رسیدگی موقت راز جنایت 3 ساله را برملا کرد
انتهای پیام/
واژه های کلیدی: پرونده قتل | راننده | ماشین | شماره | تاکسی | پرونده | اختلاف | اخبار حوادث
دانلود فایل ها
توجه: ممکن است تمام لینک های دانلود به دستور مقام قضایی حذف شده باشد...